\\\"تهذیب نفس\\\" حضرت آیت اللّه احمدى میانجى (قدسسره)
Posted on : 2010/10/27 Ayətullah Əhmədi Miyanəci
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت على (علیه السلام) در خطبه 32 نهج البلاغه، ضمن تقسیم مردم به چهار صنف، دسته اول را چنین توصیف مى فرمایند: \\مِنْهُمْ مَنْ لَا يَمْنَعُهُ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَهَانَةُ نَفْسِهِ وَ كَلَالَةُ حَدِّهِ وَ نَضِيضُ وَفْرِهِ وَ مِنْهُمْ الْمُصْلِتُ بِسَيْفِهِ لِسَيْفِهِ وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّه\\؛ یعنى بعضى افراد اگر دست به فساد نمى زنند براى این است که روحشان ناتوان، شمشیرشان کند و امکانات مالى در اختیار ندارند.
در مسائل روحى - اخلاقى، تشخیص دادن رذایل از فضایل خیلى مشکل است، چون شیطان استاد است و گاهى اوقات رذیله را به صورت فضیلت براى ما جلوه مى دهد و نامى مثبت بر آن مى نهد؛ مثلاً فرد از نشستن در بالاى مجلس خجالت مى کشد، ولى اسمش را تواضع مى گذارد؛ یا از ورود در بعضى جاها و کارها مى ترسد منتها اسمش را احتیاط مى گذارد.
فرد ابزار و توان رسیدن به پول و مقام را ندارد، زاهد مى شود و حالت زهد به او دست مى دهد. تشخیص این موارد خیلى مشکل است که آیا چنین فردى اهل فضیلت است یا خیر؟
عبدالملک در حالى که در مسجد قرآن مى خواند، به او خبر دادند که تو به خلافت رسیدى. او هم قرآن را بر زمین گذاشت و گفت هذا فراق بینى و بینک!
بنابراین انسان نباید اشتباه کند مثلاً بگوید: ما در قم هستیم؛ و خیال کند که به اوصاف حسنه اى رسیده ولى وقتى که وارد اجتماع مى شود، آن وقت متوجه مى گردد که نه، هیچ کارى نکرده و تهذیب نفس نداشته است.
شما خودتان را فرض کنید که در یک جایى "آقا" هستید، از قضا در همان جا، آقاى دیگرى منبر برود و از آن پس کس دیگرى پاى منبر شما و یا نماز جماعت شما نیاید و یا خیلى کم بیایند؛ اگر در این صورت حالتان فرق نکرد و بغض آن مریدها در دلتان نیامد و نگفتى که آن مردم نمى فهمند، پس معلوم است که نفست تهذیب شده؛ اما واقعیت این است که داشتن چنین حالاتى، گفتنش آسان است ولى در عمل خیلى مشکل است.
برخى هم هستند که روحیه و توان کار فاسد را دارند ولى شمشیرشان تیز نیست، اگر کارى کند جلویش را مى گیرند و برخى هم به خاطر عدم تمکن مالى، فساد انجام نمى دهند و به ظاهر آدم خوبى هستند، ولى وقتى صاحب مکنت و پول گشت، صاحب شمشیر بران شد و مرید و طرفدارى پیدا کرد، خطرناک مى شود.
امام جماعتى در یکى از شهرها مى گفت که من به آقایى گفتم: شما به این آقایان که اطراف شما هستند و درس خوان هم نیستند چرا پول مى دهید؟ جواب داد که تو نمى توانى وگرنه تو هم از این کارهاى شایسته مى کردى! من نیز شروع به تدریس کردم و شهریه نیز مى دادم که باعث شلوغ شدن درس شد، بعد از مدتى آن را ترک کردم و به آن آقا گفتم دیدى که توانستم و کردم، این کار را تو هم ترک کن.
مراد این است که خیلى از فسادها و گناهان به خاطر فقدان ابزار و اسباب انجام نمى شود وگرنه... .
برادران! وقتى که در آینده هر کدام شما در یک مقامى گماشته مى شوید، آنجا باید در نظرتان باشد که ببینید چقدر خودتان را تهذیب کردید و موفق شدید. حضرت على(علیه السلام) در ادامه مى فرمایند: "وَ مِنْهُمْ الْمُصْلِتُ بِسَيْفِهِ لِسَيْفِهِ وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّه"، برخى هم هستند که شمشیرشان اصلاً غلاف ندارد و به هر کجا و به هر کسى که بخواهد حمله مى کند. در اینجا شمشیر، کنایه از زبان و دست و قلم و امضا و هر اسبابى که مردم را از پاى در مى آورد است.
پناه بر خدا، برخى هستند که طبعاً یک چنین حالتى دارند و نمى توانند راحت بنشینند! پناه بر خدا که انسان زبانش در اختیارش نباشد، گوش و چشمش در اختیارش نباشد.
رَبِّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
منبع: هفته نامه افق حوزه، شهریور 1389، شماره 280